مهربد: نگهبان مهر
روزی که من مادر شدم
بدون عنوان
یک روز بهاری ، من مادر شدم ما سه نفر لحظه تولد و ساعت اتاق عمل بریدن بند ناف پسر طلای من اولین گریه های نفسم قربون قدت برم مامی جون شازده پسر من چهار کیلو وزن داره جانم اماده انتقال به بخش رد پای عشق مهربد من داره مرخص میشه سرمایه های زندگی من ...
نویسنده :
زهرا
20:58
مهربد جان
برایت می سراییم شعر شور انگیز باران را و میدانیم که میدانی میان سینه تصویر دو چشمان تو پنهان است برایت آرزو کردیم که سرشار از خدا باشی نمیخواهیم میان موج سرگردان طوفانها خدایی کرده و خود ناخدا باشی میان وسعت نامردمی ها مرد بودن را و در حجم گریبانگیر بی دردی و بی مهری برایت نازنین همدرد بودن را طلب کردیم اگر دنیا ز تفسیر قفس لبریز و سهم آسمان دیده ها ،شب بود پریدن را میان وسعت خورشید از خاطر مبر جانا .... ...
نویسنده :
زهرا
20:21